دوربین منو از پشت نشون میده ،
توی بیابون ، قدم زنان وسط یه جاده که تا افق رفته ،
به سمت خورشید در حال غروب میرم . ..
یه اسلحه با بی تفاوتی توی دستمه . ..
از پشت سرم یه گون قلت زنان از یه طرف وارد کادر میشه و از طرف دیگه بیرون میره . ..
دوربین آهسته به سمت پایین میاد تا به سطح زمین برسه ،
روی زمین ، جلوی دوربین ، طوری که نصف تصویر رو گرفته ،
جسد من افتاده با صورتم که رو به تصویره و
وسط صورتم ، نزدیک چشم چپم جای یه گلوله است . . .